شعرهایم را برای تو مینویسم ولی نیستی........؟
شعرهایم را میخوانی…
و میگویی روان پریش شده ام !
پیچیده است … قبول …
اما من فقط چشمهای تو را مینویسم …
تو ساده تر نگاه کن …
دورافتاده ام!
دورازکسی که دوستش دارم
هیچ وقت فاصله هارانمی بخشم…
تنهـا برنامه اے کــه تـِکرارش
آرزوےِ هر روز مـَن استـــ
پـَخشِ زنده ےِ
نگـاهِ توستــ … هَمیـن…
تو تنها دعای قشنگ منی'
'''خدا میشود مستجابت کند"
'مبادا یکی از خدا بی خبر
'برای خودش انتخابت کند..!
سهم “من” از “ تو ” عشق نیست..
ذوق نیست...
اشتیاق نیست....
همان دلتنگی بی پایانی ست کهشبها دیوانه ام می کند.....!
درد دارد. . .
وقتی همه چیزرامیدانی…
وفکر میکنند که نمیدانی...
و غصه میخوری که میدانی…
و میخندندکه نمیدانی
نظرات شما عزیزان: